وبلاگ اقتصاد بازرگانی دانشگاه تبریز - ورودی ۹۰

وبلاگ دانشجویان اقتصاد دانشگاه تبریز - وبلاگی جهت اطلاع‌رسانی و گفت و گو

وبلاگ اقتصاد بازرگانی دانشگاه تبریز - ورودی ۹۰

وبلاگ دانشجویان اقتصاد دانشگاه تبریز - وبلاگی جهت اطلاع‌رسانی و گفت و گو

پیوندهای روزانه
آخرین نظرات
  • ۲۳ ارديبهشت ۹۸، ۰۸:۴۶ - پریسا نامجو
    عالی
طبقه بندی موضوعی

۹ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

تقویم آموزشی نیم‌سال اول ۹۲-۹۳ - دانشگاه سراسری تبریز

سعید رمضانی | پنجشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۳۳ ق.ظ

دانلود تقویم آموزشی

طبق تقویم ارائه شده، ورودی‌های ۹۰ می‌تونند از یکشنبه، ۱۷ام شهریور، ساعت ۹ تا ۲۴، اقدام به انتخاب واحد بکنند. دانشجویانی که هم که در این روز نتونند، از چهارشنبه ۲۰ام تا جمعه ۲۲ام ساعت ۲۴، امکان انتخاب واحد خواهند داشت.

طبق تقویم، شروع کلاس‌ها از ۲۳ام شهریور خواهند بود و اتمام در ۱۱دی‌ماه.

  • سعید رمضانی

عکس‌هایی ۵ - خوابگاه دخترانه دانشجویی!

سعید رمضانی | سه شنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۲، ۰۹:۵۹ ق.ظ

سری دوم عکس‌هایی که خانم صبوری از خوابگاه دختران دانشگاه سراسری تبریز، خوابگاه شهدا، ارسال کردند:

خوابگاه رمانتیک دختران با حضور عروسک، یار شفیق و یار غار دختران تا زمانی که شوهر یارشان بشود (:  

البته کسی که صاحب آن ساک پشت‌صحنه است، بسیار خوش‌سلیقه و باهوش است. چون ساکش شبیه به ساک من است :)

عروسک

باز هم اتاق دختران و باز عروسک. البته نبود شکل قلب (تا آنجا که واضح است)، در این اتاق دخترانه کمی مشکوک است.

اتاق دختران

باز عروسک. چیز جر هم‌نشینی قالب و ظرف با کتاب در این عکس عجیب نیست.

اتاق دختران ۲

و در نهایت، یخچال دخترانه. البته عجیب است، چون به نظر از یخچال ما که شلوغ‌تر است!

یخچال دختران

  • سعید رمضانی

عکس‌هایی ۴ - مقایسه شب یلدای پسران و دختران

سعید رمضانی | يكشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۲، ۰۹:۵۳ ق.ظ

خانم صبوری لطف کردند تعدادی عکس فرستاند که طی روزهای آینده به تدریچ منتشر خواهد شد. فعلا برویم سراغ عکس‌های شب یلدا.

خانم صبوری برای توضیح عکس نوشته‌اندکه : «شب یلدای 90خوابگاه فدک..همراه انار..پشمک..دلتون بسوزه...عمرا اگ چنین سفره ای داشتین». برای مقایسه و این‌ که هیچ شائبه‌ای وجود نداشته باشه، اول عکس‌های شب یلدای خوابگاه دختران:

شب یلدای خوابگاه دختران

ٓشب یلدای خوابگاه دخترانٰ

شب یلدای خوابگاه دختران

شب یلدای خوابگاه دختران

و اما نقد شب یلدای خوابگاه دختران:

اولا که سفره دختران پر است از پفک و چیپسی که خانمان برانداز است و سالانه میلیاردها نفر در جهان را به کام مرگ می چشاند و همه‌مان می‌دانیم که از نفت درست شده و وقتی بسوزد بوی نفت می‌دهد. از بس که هنوز نعمت وجود پول شوهر را کسب فیض نکرده‌اند، در سفره‌شان خبری از آجیل (به معنای عرفی‌اش) نیست.

وقتی بیشتر توجه می‌کنیم، مکتب ایرانی‌ایسم در این سفره مشهود است. کافی است کتاب‌های سفره ما را با سفره این از خود بی‌خبران پفک خور که آخرش باید با شوهر ازدواج کنند و شوهر می‌شود آقای آن‌ها، مقایسه کنید.

دانه‌های انار روی پشمک؟ چه کاربردی دارد؟ معلوم است که آشنایی با اصول طراحی باید یکی از ویژگی‌های ایده‌آل یک شوهر خوب برای این جماعت باشد، این‌ها نه از معماری باهاماس چیزی شنیده‌اند نه از اصول طراحی مینی‌مالیسم و اصول طراحی اپل و مرحوم جایز و آیفون.

از ۵ عدد پرتقال که به صورت فراماسونری چیده شده و شورش اینان علیه ارزش‌های انقلاب را آشکار می‌:کند که بگزریم، وجود کفش‌دوزک روی هندوانه را نمی‌توان تحمل کرد. چرا؟ کفش‌دوزکی که میزبان باغات و مراتع این غاصبان دنیای نو و نظم نوین جهانی است و سالانه به طور غیرمستقیم باعث کشتار میلیون‌هاحشره‌ی بی‌گناه و معصوم جهان سومی می‌شود، چرا و چگونه به خوابگاه راه یافته؟ مسئول این نابه‌سامانی کیست؟

از همه این‌ها بگزریم، این شب یلداست یا صبحانه قبل کلاس ساعت ۸ روز شنبه؟ یک تکه نایلون به عنوان مرتع سنت دیرینه‌ی یلدا؟ پس کرسی و سنت ایرانی چه می‌شود؟ وای بر این انگلیس‌زدگان طرفدار نایلون. وای!

و در نهایت، یلدای پسران:

با حضور علی‌کریمی، سعید معروف، نیکلا تسلا و کریسیتن. با اصول طراحی مدرن و مینی‌مالسیم و ساده‌گرایی و حذف زوائد. با تنقلاتی متضمن سلامتی و یک فنجان نخود برای تفریج و هیجان هنگام خواب. نمایش تقابل سنت و مدیرنیته در قالب سنت با اجرای تحسین برانگیز تقابل دو یرقان (پتوی مخصوص خواب) آبی و قرمز سنتی.

مجال اشاره نیست، ولی با وجود از کرسی بی‌خبران باید تاکید کرد که کرسی، این نماد بلوغ فکری و تدبیرمداری و دولت امید، توسط متخصصان این مرز خوابگاه و بوم تماما با تکنولوژی بومی با هدایت‌های گران‌قدر رهبری در این خوابگاه مجال اجرا یافت.

شب یلدای خوابگاه پسران

شب یلدای خوابگاه پسران

* در توضیجات چندجا اشاره به «شوهر» و «پفک‌خوران» کردم. نه برای توهین، بلکه برای تحریک دختران که در جواب یک چند خطی بنویسند و فضا جالب‌تر شود. منظور از « آقا» هم معنی معمولی‌اش به معنای فرد مذکر بود هم طعنه به این لفظ «آقامون با اجازه بدن» و ... که بعضی وقت‌ها توسط بعضی زنان شوهردار استفاده می‌شود. (و صدالبته همه می‌دانیم که خدعه‌آی بیش نیست و تمام اجازه‌ها و دستوران از طرف خانم خانه است و آقای خانه فقط باید در مورد مسائل مهمی مثل شورش‌های مصر و موضوع سوریه باید نظر بدهد) 

** چون اطلاع نداشتم که دوستان مایلند عکشان دیده شود یا نه، چهره‌ها را ویرایش کردم. جهت اطلاع من شب یلدا در خوابگاه نبودم (: و چهره‌ها مرتبط با علایق هر فرد است.

  • سعید رمضانی

عکس‌هایی - ۳

سعید رمضانی | شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۲، ۰۹:۵۹ ق.ظ

دلتان بسوزد. ترم ۱ و ۲، سوییت اینجانب در خوابگاه شهرک امام دانشگاه تبریز، همچنین ویویی داشت:

پنجره زیبای خوابگاه

و همچنین درخت‌هایی در داخل خوابگاه:

درخت‌های خوابگاه شهرک امام

و همچنین دانشجویان گرسنه‌ای که به یخچال پراز نان و آب (: با نگاهی پرسش‌گر نگاه می‌کنند:

دانشجویان گرسنه

  • سعید رمضانی

عکس‌هایی - ۲

سعید رمضانی | جمعه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۲، ۰۹:۵۱ ق.ظ

بلی، این حاصل حس‌وحال سعید یک‌سال پیش بود(:

شما هم اگر خواستید می‌توانید تصویر اصلی رو از این لینک بگیرید و ویرایش کنید.

استاد کازرونی - اشاره

استاد اشاره می‌کند، به کجا؟ به افق؟ به عین‌الدوله؟....

(تصویر اصلی بزرگ‌تر است، رو عکس کلیک کنید می‌تونید عکس اصلی رو بگیرید و ویرایش کنید)

استاد کازرونی - اشاه

یکی از هم‌کلاسی‌ها برای پست قبلی نظر گزاشته بودند که:

«این عکس ها برگ زرینی در دفترچه خاطرات زندگیتان خواهد بود!»

خواستم بگم که نه‌خیر، (یکی‌ از) لحظه‌((((ی تاریخی زندگی من هم‌زمان با عکس زیر بود. بلی، هر کس چنین شانسی نداره

استاد کازرونی و من

  • سعید رمضانی

عکس‌هایی - ۱

سعید رمضانی | پنجشنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۲۰ ق.ظ

سرویس دهنده وبلاگ قبلی ناجور درآمد و نتوانست به اداره آن ادامه دهد و خب فعلا آن وبلاگ روی هواست. هاردم را که مرتب می‌کردم تعدادی از عکس‌ها را دیدم، گفتم دوباره آپلود کنم.

شما هم اگر عکسی مرتبط با دانشگاه دارید، دریغ نکنید.

در روز‌های آینده عکس‌های دیگری هم آپلود خواهد شد.

-------------------------------------------------------------------------------

(:

یک عده‌ای عکس نینداختند، نخواستند. ندانستند که همین عکس‌هاست که می‌ماند؟  (البته خاطرات هم می‌مانند ها!)

بعد از این عکس بود که یکی از افراد موجود در این عکس کچل شد.

عکس دانشجویان کلاس

و هم اکنون کمی تفریح:

عکس اصلی کلاس - پسران

پسران - پیمان

پسران - سعید

  • سعید رمضانی

ماه‌تون قندپهلو!

سعید رمضانی | جمعه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۰۲ ق.ظ

با سلام و تبریک عید به تمام هم‌کلاسی‌ها و غیر‌ّهم‌کلاسی‌ها

باشد که شاد باشید

این یک ماه هم گذشت. مثل هر یک ماهی که شروع شده بود تا این نقطه از زمان(:

این یک ماه، یک بود در کل سال و خب یک روزی داشت که یک‌یک بود. ولی خب ما هنوز از عظمتش خبر نداریم.

این ماه، ماه رحمت بود، ماهی که خداوند رحمان درهای رحمت خودش رو باز می‌کنه. تو این ماه رحمت الهی بود که احمدی‌نژاد رفت. صد شکر که آن رفت و صدشکر که این آمد!

برای خانواده‌هایی که نمی‌شه صبحانه و ناهار یا شام باهم باشند،‌ این سحری واقعا نعمتیه. ۳۰ روز همه پاشدیم و خوردیم و خوریدم تا اذان بگه(: بعد هم که خانوادگی رفتیم ورزش کنیم :دی راستشو بخوایید ما خانوادگی بعدش خوابیدیم(:

سریال‌ها یکی از یکی بدتر. من که هیچ‌کدوم رو کامل نگاه نکردم ولی با این حال می‌خوام نظر بدم. اون مادرانه‌هه که انگار دخترش تو ۲۱سالگی می‌رفت دبیرستان و این قضیه مادربده و خارج و حسود و ... هم بسیار مسخره بود. تو این سریال و بقیه سریال‌ها هم فهمیدیم که هر دختری که دوست‌پسر داره معتاده یا شیطانه یا ... (گرچه به شخصه اعتقاد دارم دوست‌پسر و دوست‌دختر درست نیست و باید متعه رو رواج بدیم(:  ) . اون تصویری که از این پدره تو اول سریال بود به نظر بنده که اصلا با اون پدر آخرهای سریال یکی نبود.

فقط چند صحنه از «خروس» رو دیدم و واقعا مسخره. به معنای واقعی کلمه. گرچه به خاطر یک مسابقه‌ای یک کلیپ ۳ دقیقه‌ای مثلا خواستم بسازم و فهمیدم ساده‌ترین کارها چقدر سخته، ولی این کارگردان خروس باید همچنین چیزی رو برای صداوسیما نمی‌ساخت.

دودکش هم که همین طور. من از این آقای «تشکر» از وقتی ساختمان پزشکان رو دیده بودم بیشتر توقع داشتم. اون تصادف آخر بچه هم واقعا عین یک چسب کاغذی کثیف بود روی سریال. همین.

ماه عسل خوب بود و پیگیرش بودم. همیشه از فهمیدن داستان واقعی آدم‌ها و دیدن واکنش‌های واقعی‌شون خوشم می‌اومد.

از بهترین برنامه‌ّهای تلوزیون (تو اونایی که فهمیدم پخش می‌شه) یکی این ماه عسل بود یکی «قندپهلو». به معنای واقعی کلمه یک برنامه تلوزیونی که ارزش دیدن داشت و ارزش داشت که برای دیدنش تلوزیون رو روشن کنی. طنز بود و سازندگانش هم یک و قوی.

-----------------------------------


محمد حسین جعفریان

یک قسمتی هم برنامه «راز» رو دیدم. «محمدحسین جعفریان» یکی از خبرنگاران معروف ایرانی و خبره حوزه افغانستان و دارای ستون ثابت در همشهری جوان (مجله‌ای که بهش علاقه دارم(: ) مهمان بود. در مورد کشتن دیپلمات‌های ما در ۱۵ ۱۶ سال پیش در افغانستان بود. آن زمان طالبان پیش‌روی کرده بوده و نزدیک شهر بوده. از چندین روز قبل اعضای سفارت گزارش می‌فرستند که اوضاع خطرناکه و اگه می‌شه برگردیم یا به یک جای دیگه بریم و ... . آقای بروجردی هم دستور می‌دن که دوسوم افراد برگردند. بعد یکی (که اسمش در برنامه گفته نشد) می‌گه مگه مهمونی خاله است که شما این طور دستور دادی؟ بعد اونا می‌مونند و یک عده‌ای میان این دیپلمات‌ها ما رو می‌کشند. یک نفر می‌تونه فرار کنه. حدود ۷۰۰ کیلومتر رو با پای زخمی طی می‌کنه (با مقداری پول و این که آشنا بوده با افغانستان و ...) و خودش رو  می‌رسونه ایران. بعد این رو اصلا به حساب نمی‌آرند! مادرم می‌گه که جو طوری بوده که انگار با همکاری طالبان این فرار کرده. این رو نه دیدار رهبری می‌برند نه برا یادبود تو مزارشریف صدا می‌زنند و نه مصاحبه و نه... .

ظلم به این شخص به کنار، هنوز معلوم نیست اون دیپلمات‌های مارو چه کسی کشته! همین گروه‌ آقای جعفریان که در این مورد مستندی ساخته رفته با یکی از اعضای ارشد طالبان هم مصاحبه کرده و اون‌ها قویا کشتار دیپلمات‌های ما رو تکذیب کردند. طالبانی راحت خیلی مسائلی که در دنیا بیشتر صداکرده رو قبول کرده!

جالبه یکی از دیپلمات‌ها فردی که در مزارشریف بسیار محبوب بوده، تلوزیون اونجا رو سروسامون داده، چند هزار جلد کتاب رو هماهنگ کرده که برای دانشگاه بیارند، کلی کتاب درسی برای مدارس آورده و ...

بله، به بسیاری ظلم می‌شه!

-----------------------------------

۶:۴۰ مسجد بودیم برای نماز عید فطر. بعد از این‌که عیدی موذن مسجد، کفاره و فطریه جمع شد و چندین بار تکبیر گفتیم، ۷:۲۰ نماز شروع شد. اولش من شک کردم که قنوت‌ها برای رکعت دومه برای همین کاغذ دعا رو گزاشتم زمین که تو سجده بردارم. این که دو فرد طرفینم هم برنداشته بودند شکم رو بیشتر کرد. همین که تو رکعت اول شروع کرد به قنوت، طرف راستیم با یک حرکت شعبده‌بازانه دستش  رو پیچوند یک کاغذ دعا درآورد! اون یکی هم از جیبش برداشت. یکی هم بود تو صف جلو خم شد از زمین برداشت(: من هم تکیه کردم بر حافظ پرتوان که رسید به کمک این ناتوان. خدارو شکر، خدا خواست و مشکلی نداشتم برای همین تو رکعت دوم هم کاغذ رو برنداشتم:دی

همین که امام جماعت خطبه‌ها رو شروع کرد، زن‌ها هم خطبه‌ شروع کردند. نمی‌دونند این‌ها حرف زدن وسط خطبه «حرام»هه؟ بعد ۳۰ روز اومدن نماز عید فطر عمل حرام انجام بدن؟:دی (احتمالا نمی‌دنند)

 دعای مخصوص قنوت رو فقط ۴ بار گفتیم و بقیه قنوت‌ها دعاهای معمول. شنیدم که نماز تهران همه قنوت‌ها رو دعای مخصوص می‌خونند. واقعا خسته نباشند.

بعد نماز یکی برگشت گفت مواظب پدرت باش، مرد شریفی است. منم جواب دادم، بله مرد بزرگی هستند(: اونم گفت حتما و خندیدم و خندید و رفت.

کلاه قرمزی

امروز هم که منتظر کلاه قرمزی هستیم. باشد که شاد باشیم

و این بود انشای من

 

  • سعید رمضانی

صندلی داغ - چه کسی؟

سعید رمضانی | چهارشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۵۳ ق.ظ

منبع تصویر از راسخون :http://www.rasekhoon.net/forum/thread/748765/page1/

از هم‌کلاسی‌های گرام برای صندلی داغ پیشنهاد داده‌اند. خب ما هم استقبال می‌کنیم.

فقط یادتان باشد که من (رمضانی) و آقای حمیدی قبلا روی صندلی داغ بوده‌اند. و خب اگر دوباره همان افراد بنیشنند روی صندلی که هیچ فرقی بابت بازدید وبلاگ و جنب‌وجوش در وبلاگ رخ نمی‌دهد. پس یک فرد دیگر باید قبول زحمت کند.

ولی چه کسی؟ شما چه کسی را پیشنهاد می‌کند؟

  • سعید رمضانی

تورم در ایران - از سال ۱۳۱۶ شمسی

سعید رمضانی | چهارشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۱۸ ب.ظ

تورم از سال ۱۳۱۶

  • سعید رمضانی